منقح . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) آنکه زیور شمشیربازکند در خشکسالی و درویشی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که زیور شمشیر خود و مانند آن را بواسطه ٔ درویشی و خشکسالی می فروشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پاکیزه می کند شعر را از سخن رکیک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آنکه مغز از استخوان برمی آورد. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.