منقبة. [ م َ ق َ ب َ ] (ع اِ) مایه ٔ ناز و بزرگی و آنچه بدان نازند.(منتهی الارب ) (از آنندراج ). مایه ٔ ناز و بزرگی و مفخرت و آنچه بدان نازند. (ناظم الاطباء). مفخرت . (از اقرب الموارد). || هنر. (زمخشری ). هنر و ستودگی مردم . ضد مثلبة. (منتهی الارب ). هنر و ستایش . (آنندراج ). هنر و کار نیک . ج ، مناقب . (ناظم الاطباء). کار نیک . ضد مثلبة. (از اقرب الموارد). رجوع به منقبت و منقبه شود. || راه در کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راه تنگ در میان دو خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). راه تنگ در میان دو خانه که نتوان از آن گذشت . (از اقرب الموارد). || دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جسر و پل . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.