منشف . [ م ُ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) جذب کننده و به خود کشنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنشیف شود. || ماده شتری که گاهی پستانش پرشیر و گاهی خالی از شیر است و این حال وقتی باشد که نتاج آن نزدیک گردد. (از اقرب الموارد). || دوایی است که چون رطوبت آن بر عضورسد نفوذ کند در مسامات عضو، و اثر آن ظاهر شود در جلد، مانند نوره . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.