منجوب . [ م َ ] (ع ص ) پوست پیراسته به پوست درخت یا به پوست تنه ٔ طلح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پوست پیراسته شده به پوست درخت اقاقیا و یا هر پوست درختی . (ناظم الاطباء). || سقاء منجوب ؛ مشکی پیراسته . (مهذب الاسماء).مشک دباغی شده با پوست تنه ٔ درخت طلح یا پوست هر درختی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آوند فراخ شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ابر منکشف گردنده . (آنندراج ). منکشف شده مانند ابر. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.