مناکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) کارزار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کارزار کردن و با هم جنگیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مقاتله .محاربه . و گویند: بینهما مناکرة. قال ابوسفیان : «ان محمداً لم یناکر احداً الا کانت معه الأهوال ». (از اقرب الموارد). رجوع به مناکرت و مناکره شود. || با کسی به دها و زیرکی نبرد کردن . (تاج المصادربیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.