مناحیس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) در شاهد زیر ظاهراً جمع منحوس و به معنی تیره بختان و بدفرجامان و شومان آمده است : این حادثه جز به قهر به مخلص نتوان رسانید و مهاونت با این مناحیس دور از حمیت باشد و لایق عزت اسلام نیاید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 37). || در شاهد زیر به معنی نحوستها و شومیها آمده : نحوستی به طالع این کودک متصل بود. اکنون آن مناحیس زایل می شود. (سندبادنامه ص 46).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.