ملخ . [ م ُ ل ُ ] (اِخ ) (= ملک ) یکی از پروردگاران مردم کارتاژ که بعل هم خوانده می شده ، شهر بعلبک در سوریه به نام این پروردگار است . دست کم در سال بایستی یک کودک آنهم یگانه فرزند خاندان بزرگی به رسم فدیه در آغوش آهنین این پروردگار به دم زبانه ٔ آتش داده می شد و در هنگام پیش آمدآسیب و گزند، گروهی از بچگان را در آتش ملخ می سوختند. هنگام جنگ کارتاژ و آگاتوکل ها شهریار سیراکوس (از جزیره ٔ سیسیل ) دویست کودک به ملخ فدیه دادند. ملخ مکرر در تورات یاد شده چنانکه در سفر لاویان در باب 18 فقره ٔ 21 آمده : فرزند خود را به آنجا مبر تا از برای ملخ بسوزانند نام خدای خود بی حرمت مساز زیرا من یهوه هستم ... (از فرهنگ ایران باستان ص 207). خدای موهوم کنعانیان و به عبری ملک ، برای او انسان را قربانی می کردند. (از لاروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.