ملح . [ م ُ ل ِح ح ] (ع ص ) مبالغه کننده در کاری . (غیاث ).مبرم و ستیهنده در سؤال و درخواست و در طلب چیزی . (ناظم الاطباء). آنکه الحاح ورزد در سؤال و جز آن . الحاح کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به الحاح شود. || دابة ملح ؛ستوری که چون زانوزد ثابت بماند و برنخیزد. (از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.