ملتخ . [ م ُ ت َخ خ ] (ع ص ) شوریده عقل . ملطخ . (مهذب الاسماء): سکران ملتخ ؛ نیک مست و درهم شده عقل بیهوش . و عامه مُلطَخ ّ گویند و آن نادرست است . (از منتهی الارب ). نیک مست و درهم شده عقل و بیهوش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درهم پیچیده . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.