مقشب . [ م ُ ق َش ْ ش َ ] (ع ص ) حسب مقشب ؛ حسبی که خالص نباشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجل مقشب الحسب ؛ مردی که حسب او خالص نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). که آمیخته به لؤم باشد. (از اقرب الموارد). شوریده حسب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || طعام مقشب ؛ طعامی زهرآلود. (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.