مقدمةالجیش . [ م ُ ق َدْ دِ م َ تُل ْ ج َ / م ُ ق َدْ دَ م َ تُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) پیش آهنگ لشکر. (مهذب الاسماء). یزک لشکر. (منتهی الارب ). یزک لشکر و پیشقراول . (ناظم الاطباء). گروهی از لشکر که پیشاپیش آن باشد. (از اقرب الموارد). لشکری که پیش فرستاده شده باشد. (غیاث ) (آنندراج ). طلیعه . طلایه . پیشرو لشکر. چرخچی پیش لشکر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کسی که از غایت شجاعت پیشرو لشکرباشد. || بزرگ لشکر. (غیاث ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.