مقاطع. [ م ُ طِ ] (ع ص ) قطعکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چیزی را به اجاره گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ). چیزی رابه اجاره گیرنده و مقاطعه کننده . (ناظم الاطباء). مقاطعه کار. پیمانکار. که مقاطعه کند : میرزا علی خان امین الدوله را که از جانب دولت ابد آیت مباشرترویج این سَبُک و مقاطععمل این شغل معظم است .... (المآثر و الاَّثار ص 95).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.