مقاسمت . [ م ُ س َ / س ِم َ ] (از ع ، اِمص ) مقاسمة. و رجوع به مقاسمة شود. || تشخیص مقدار مالیات دیوان بوسیله ٔ تعیین سهم معینی از محصول . در ترجمه ٔ تاریخ قم آمده : اردشیربن بابک ... اول کسی که خراج پدید کرد و سنت گردانید. عجم آن را مستعظم و مستکره شمردند و گفتند آنچه باقی ماند بر آنچه فانی خواهد شد وظیفه می گردانی و تعیین می نمایی ، یعنی خراج را بر بدنهای فانیه وضع می کنی زیرا که مقاسمت عدل تر است . و اولیتر از خراج که بر وجه عدل بود، آن است که بعد از وضع مؤن و اخراجات و نفقات و تفکر نمودن در اسعار و نرخها و امن و خوف و قیمت کردن و فروآوردن به هر وقت و زمانی بر قدر ارتفاع خراج را وضع کنند و معین گردانند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 183). و رجوع به دو مدخل بعد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.