مفن . [ م ِ ف َن ن ] (ع ص ) (از «ف ن ن ») رجل مفن ؛ مرد که شگفتها آرد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : زندگانی مجلس سامی صدر عالم ، اجل اکمل ابرع ، افضل مفن اروع ... در اظهار مناقب و ادخار مناصب ... ابدالدهر باد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 141). سال پار که مشرفه ٔ مجلس عالی درصحبت مجلس سامی ، امیر حکیم معن مفن ، محترم مکرم ... به کهتر رسید، هم در وقت رسالتی مشروح ... به مجلس عین الدوله فرستاد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 172).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.