مفلس دهلوی . [ م ُ ل ِ س ِ دِ ل َ ] (اِخ ) امان اﷲ مکتبدار شاعر. صاحب تذکره ٔ گلشن آرد: به معلمی اطفال گذر اوقات می نمود و نقش نگینش المفلس فی امان اﷲ بود. از اوست :
چه بلا چشم تو ای رشک پری دارد سحر
که پری در طلب چشم تو دیوانه بود.
و رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن و قاموس الاعلام ترکی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.