مفارقة. [ م ُ رَ ق َ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). جدایی کردن و از هم جدا شدن . فِراق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جدایی کردن و از هم دور شدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفارقت شود. || بر زوال صفت اطلاق شود با بقاء ذات مانند زوال کهولت ، زیرا که کهولت زایل می شود و صاحب آن باقی می ماند؛ و نیز بر زوال صفت اطلاق شود با زوال ذات مانند زوال پیری ، زیرا که پیری مادام که صاحب آن نمرده است زایل نمی گردد. و مراد از ذات ، چیزی است که این صفت برآن عارض می شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح اصول ) در نزد اصولیان ، اطلاق می گردد بر معارضه در اصل و آن نفی حکم است به جهت انتفای علت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.