مغرم . [ م َ رَ ] (ع مص ) تاوان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). غَرم . غرامة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و من الاعراب من یتخذ ما ینفق مغرماً و یتربص بکم الدوائر علیهم دائرة السوء واﷲ سمیع علیم . (قرآن 99/9). ام تسئلهم اجراً فهم من مغرم مثقلون . (قرآن 40/52؛ 46/68). و رجوع به غرم و غرامة شود. || زیان بردن در تجارت . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || (اِ) تاوان . ج ، مغارم . (مهذب الاسماء). غرامت و هرچه ادای آن لازم باشد و وام و تاوان و قولهم اعوذ بک من المأثم و المغرم ؛ ای مغرم الذنوب و المعاصی . (ناظم الاطباء). غرامت . ج ، مغارم . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.