مغالبة. [م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن کسی را. غِلاب . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر چیرگی جستن و غلبه کردن بر کسی . غلاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغالبت شود. || نزد صرفیان آن است که بعد از مفاعله ، فعل ثلاثی مجردی بیاید تا غلبه ٔ یکی از طرفین مشارکت را در اصل فعل بیان دارد و آن بر وزن فعلته افعله (به فتح عین در ماضی و ضم آن در مضارع ) ساخته شود مانند: اکرمنی فکرمته اکرمه ، و باب مغالبة قیاسی نیست چنانکه گفته نمی شود: بارعنی فبرعته ابرعه . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.