معری . [ م ُ ع َرْ را ] (ع ص ) برهنه و عریان و ناپوشیده . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). برهنه . مجرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بی مو. (ناظم الاطباء). || معاف و آزاد. (ناظم الاطباء). || فرج معری ؛ کس که گوشت پاره ٔ پایین تلاق باریک شده به کنارش چسفیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسمی که عامل بر آن داخل نشده باشد مانند مبتدا. || (اصطلاح عروض ) بیت که از ترفیل و اذاله و اسباغ سالم باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه به اسباغ و اذالت و ترفیل کنند. (المعجم چ مدرس رضوی ص 48). نزد عروضیان عرب عبارت است از ضرب که عاری از زیادتی باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.