معاک . [ م َ ] (ع مص ) عوک . ورزیدن معاش خود را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ورزیدن معاش . (آنندراج ). || پناه بردن به کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || امیدوار ساختن بر مال خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به سر و پشت برداشتن چیزی را و برگردن خود گرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به عَوک شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.