مطو. [ م َطْوْ ] (ع مص ) نیک راندن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). نیک براندن ستور در سفر. (المصادرزوزنی ). کوشیدن در سیر و شتاب رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوشش کردن در سیر. (ناظم الاطباء). || دیر سیر کردن با قوم . || خرمای تر از خوشه خوردن . || همراه دوست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چشم گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چشمهای خود را باز کردن . (ناظم الاطباء). || گائیدن . (آنندراج ). گائیدن کنیزک خود را. (ناظم الاطباء). نکاح کردن زن . (از ذیل اقرب الموارد). || خرامیدن و یازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.