مضض . [ م َ ض َ ] (ع اِ) شیر ترش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درد و سوزش مصیبت و الم جراحت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). سوزش مصیبت و درد جراحت . (ناظم الاطباء). و رجوع به مضة شود. || (مص ) سوخته شدن دل از اندوه و خشم و غضب . (زوزنی ). رنجیدن و سوختن از مصیبت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.