مشیب . [م َ ] (ع مص ) سپید گشتن موی و پیر شدن . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || (اِمص ) سپیدی موی و پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیری . (دهار). پیری . دومویی . شیب . شیبه . (یادداشت مؤلف ) :
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.