مشمول . [ م َ] (ع ص ) آب و شراب که بر وی شمال وزیده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بادشمال خورده . (از اقرب الموارد). غدیری که باد شمال بر آن وزیده و سرد شده باشد. و نیز کسی که باد شمال به آن رسیده باشد. ج ، مشمولون . (ناظم الاطباء). شراب و آب ایازخورده . شراب و آب شمال وزیده . آنکه باد شمال بر او وزیده و خنک شده باشد. (یادداشت مؤلف ). || مرد خوشخوی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از همه سو فراگرفته شده و احاطه کرده شده .(غیاث ) (ناظم الاطباء) : در آغاز جوانی بدین خدمت سرافراز شده مشمول نوازش و مورد تربیت بود. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ص 165). || داخل شده در حکمی یا گروهی . || جوان ایرانی که به سن قانونی برای ورود به نظام وظیفه رسیده باشد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.