مشمر. [ م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ) اسب تیزرفتار مستعد دویدن . (آنندراج ) (غیاث ). || خراب ویران . درهم . برچیده :
آن جنت ارم بین چون دود هنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.
مشمر بود ملک آن پادشاه
که او را نباشد خردمند پیش .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشمر. [ م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ) اسب تیزرفتار مستعد دویدن . (آنندراج ) (غیاث ). || خراب ویران . درهم . برچیده :
آن جنت ارم بین چون دود هنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.