مشط. [ م ُ ] (ع اِ) کار چوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گیاهی است ریزه که آن را مشطالذئب نیز گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام گیاهی . (ناظم الاطباء). گیاهی خرد و خوش بوی شبیه کزبره . (از محیط المحیط).
- مشطالغول ؛ نباتی است شاخهای او باریک و برگش شبیه برگ گشنیز و صلب و بی گل و ثمر و خوشبوی ... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
|| استخوانهای پشت پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). استخوانهای پشت دست . استخوانهای پشت پای که به تازی مشط گویند پنج پاره [ استخوان ] است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استخوانهای دست چهار است و آن را به تازی مشط گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً).
- مشطالقدم ؛استخوان پشت پای . (مهذب الاسماء).
- مشط پا ؛ مشطالقدم ، رجوع به ترکیب قبل و مشط شود.
|| استخوانهای شانه ٔ کتف . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به تشریح میرزاعلی ص 128، 129، 130، 157، 158 و 159 شود.
- مشطالکتف ؛ استخوان شانه . (مهذب الاسماء). || داغی است شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) . || سربند، خم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوب پهنی که بر سر خم گذارند. (ناظم الاطباء)
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.