مشش . [ م َ ش َ ] (ع اِ) تندی که در خردگاه دست و پای ستور برآید و سخت گردد کمتر از سختی استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی که در وظیف دابه برآید و سخت گردد خفیف تر از سختی استخوان . (از اقرب الموارد). از جمله ٔ عیب های حادث و آن نوعی بیماری است که نخست آب زرد رنگ سپس بدل به خون شود آنگاه به استخوان تبدیل گردد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 27). || سپیدی که در چشم شتر حادث گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (مص ) مشش برآمدن ستور را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مشش برآمدن در وظیف دابه . (از اقرب الموارد). لُکی از لنگ ستور بیامدن . (المصادر زوزنی چ بینش ص 377).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.