مشذب .[ م ُ ش َذْ ذَ ] (ع ص ) مرد نیک درازبالا و نیکوخوی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی نعته صلی اﷲ علیه و آله «اقصر من المشذب ». (ناظم الاطباء). || درخت خشاوه کرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آراسته و پیراسته : و چون کوتوال عزالدین مرغزی مردی بود به تجارب ایام مهذب و مشذب . جز استیمان و تضرع حیلتی دیگر ندید. (جهانگشای جوینی ). || خرمابن دراز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسب درازخلقت . (ناظم الاطباء). اسب درازخایه . (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.