مشتاة. [ م َ ] (ع اِ) مشتات . مشتا. (منتهی الارب ). خانه ٔ زمستانی . (مهذب الاسماء). سرماجای . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مَشتی ̍. (اقرب الموارد) : تا سخن به بحث نواحی خراسان رسید و از مربع و مصیف و مشتاة آن پرسید. (جهانگشای جوینی ).و پادشاه در «لم سر» که مشتاة آن حدود بود مقام فرمود. (جهانگشای جوینی ). و چون سلطان به شهر رسید خرابیها را مرمت فرمود و زمستان را عزیمت مشتاة مازندران به تقدیم رسانید. (جهانگشای جوینی ). و قاآن بفرمود تا میان بلاد ختای و موضع مشتاة از چوب و گل دیوار کشیدند. (جهانگشای جوینی ). و از آنجا روان گشتی ، چنانکه آخر فصل خریف که ابتدای فصل زمستان ایشان است به مشتاة رسیدی . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مشتا شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.