مسیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارجماع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردی کثیرالجماع . (دهار). || مرد ممسوح نیم روی که چشم و ابرو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آن که یک چشم و یک ابرو نداشته باشد. (آنندراج ) (غیاث ) (دهار). نیمه روی ساده و مالیده ٔ ممسوح که چشم و حاجب ندارد. (منتهی الارب ). || دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || مالیده به روغن و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روغن مالیده شده . (فرهنگ نظام ).چیزی مالیده . (دهار). || مرد بسیار سیر وسفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِسّیح . بسیار پیمایش کننده ٔ زمین . (آنندراج ) (غیاث ). آن که زمین را مساحت کند. (دهار). || رجل مسیح القدمین ؛ مردی که پایهای وی برابر باشد. (ناظم الاطباء). || پاره ای از زر و نقره ٔ سوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره ٔ نقره و زر بی سکه که سکه اش فرسوده شده باشد. (آنندراج ) (غیاث ). پاره ای از نقره ٔ روشن . درم بی نقش . (دهار). درم سائیده ٔ بی نقش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیم گداخته . (مهذب الاسماء). || دوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (مهذب الاسماء). || دستار درشت و ستبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مندیل درشت . (دهار). دستار درشت . (مهذب الاسماء). || خوی و عَرَق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی . (دهار). || ارش دست . (مهذب الاسماء). || متبرک آفریده . (منتهی الارب ). تبرک آفریده . (ناظم الاطباء). || شوم آفریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.