مسیاع . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ مسیاع ؛ شتر ماده ای که بر سر خود به چراگاه رود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ناقه ای که بر آن متاع بردارند و بی تیمار گذاشته ، یا آن که او را به سفر برند و بازآرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتری که آن را به سفر برند و بازآرند. (ناظم الاطباء). || رجل مسیاع مضیاع ؛ أی مضیع. (منتهی الارب ). مرد اتلاف کننده و بیهوده خرج کننده . (ناظم الاطباء). || (اِ) نداوه . (منتهی الارب ). مِسْیَعَة. ماله ٔ گل . (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.