مسلحة. [ م َ ل َ ح َ ] (ع اِ) جائی که در وی خوف باشد که سلاح باید پوشید. ج ، مَسالح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جائی که در وی خوف و ترس باشد و لازم باشد در آن سلاح با خودبرداشتن . (ناظم الاطباء). جای ترس از رخنه های شهر و سرحد مملکت . (ناظم الاطباء). گذرگاه دشمن . (یادداشت مرحوم دهخدا). موضع سلاح مانند سرحد. (از اقرب الموارد). || سلاح دان . (مهذب الاسماء). || جای دیده بان . (منتهی الارب ). مرقب . (اقرب الموارد). || قومی سلاح ور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مردم باسلاح . مردمان باسلاح . (یادداشت مرحوم دهخدا). سلاح داران . (دهار). گروه سلاح دار. || نگهبان . (ناظم الاطباء). نگاهبانان . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.