مستحد. [ م ُ ت َ ح ِدد ](ع ص ) نعت فاعلی از استحداد. || تیزکننده ٔ شفره . (آنندراج ). آنکه تیغ و شفره ٔ خود را با قطعه ٔ آهن یا غیر آن تیز کند. (اقرب الموارد). || موی زهار سترنده . (آنندراج ). || خشمگین شونده و غضب کننده . (اقرب الموارد). خشمگین و غضبناک . (ناظم الاطباء). || سترده شده و تراشیده شده با آهن . (اقرب الموارد). و رجوع به استحداد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.