مستبطن . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استبطان . || آنکه محرم راز کسی شود. (منتهی الارب ). || در نهان دارنده . (منتهی الارب ). داخل بطن چیزی شونده . چون رگها در داخل گوشت . (اقرب الموارد). || باطن چیزی را شناسنده . (اقرب الموارد). || هر چیزی که به طور آستر واقع شود. (ناظم الاطباء). رجوع به استبطان شود: هو [ أی جفت البلوط ] الغشاءالمستبطن لقشر ثمرته . (ابن البیطار).
- حجاب مستبطن ؛ حجاب سینه یا حجاب اضلاع . رجوع به حجاب شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.