مساومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) بها کردن متاع . (منتهی الارب ). بها کردن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی مکاس کردن در بیع. (المصادر زوزنی ). با کسی درنگ کردن در بیع برای گران فروختن و دقت نمودن در خریدن و فروختن . (غیاث ) (آنندراج ). گران عرضه داشتن کالا را. یعنی فروشنده کالایی را به بهایی عرضه دارد و خریدار بهایی کمتر پیشنهاد کند و به همین ترتیب تا بر بهای متعادلی توافق کنند. (اقرب الموارد). چانه زدن . || در اصطلاح شرعی و فقهی ، بیعی که در آن بایع از ثمنی که برای خرید مبیع پرداخته است ذکری نمی کند. فروش کالا است بدون اعتبار قیمت اولیه یعنی قیمت اولیه ای که فروشنده خریداری کرده . عرضه داشتن کالا بر مشتری برای خریداری با ذکر قیمت . و نیز گفته اند که مساومه از جانب مشتری بها کردن است واز جانب بایع عرضه داشت کالا باشد بر مشتری با تعیین قیمت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بیعی را گویند که بایع اسمی از قیمت خرید خود نمی برد و به قیمتی که برای فروش معین می کند جنس را می فروشد. (فرهنگ حقوقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.