مزدور دیوان . [ م ُ رِ دی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مزدور دیو :
ز دونی و ز نادانی چنین مزدور دیوان شد
و گرنه ارسلان خاص است دین را نفس انسانی .
بسا آسیا کو غریوان بود
چو بینند مزدور دیوان بود.
و رجوع به مزدور دیو در تمام معانی شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزدور دیوان . [ م ُ رِ دی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مزدور دیو :
ز دونی و ز نادانی چنین مزدور دیوان شد
و گرنه ارسلان خاص است دین را نفس انسانی .