مرمریس .[ م َ م َ ] (ع ص ) لغزان و تابان از هر چیزی . (منتهی الارب ). املس ، گویند کفل مرمریس . (از اقرب الموارد). || داهی و زیرک ، و برای تحقیر مُریَریس گویند به اعتبار ثلاثی بودن ریشه ٔ آن . (از اقرب الموارد). || بلا و سختی . (منتهی الارب ). داهیة سخت . داهیه ٔ مرمریس ؛ شدید. (از اقرب الموارد). || گردن دراز. (منتهی الارب ). طویل و دراز از بین گردنها. (از اقرب الموارد). || درشت . (منتهی الارب ). صلب . (از اقرب الموارد). || زمین که هیچ نرویاند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.