مرغزی . [ م َ غ ُ / م ُ غ ُ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به مرغز. بزشم . کرک بز. رجوع به مرغز شود : دراعه ٔ سفیدی پوشیدی با بسیار طاقهای ملحم مرغزی . (تاریخ بیهقی ). پشم پاره ٔ مرغزی پاکیزه و نرم بپیچند برسان پلیته هموار و آن را به خویشتن بردارند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). مرغزی پشت را و گرده را گرم دارد و پوستین سمور سینه و جگر و گرده را گرم دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). پر ایشان چون مرغزی بودی به نرمی . (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 3 ص 193 س 2). قِهزّی ، نوعی از جامه ٔ پشمی سرخ مانند مرغزی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.