مرغاد. [ م ُ غادد ] (ع ص ) مرد سخت خشمناک که هیچ نشنود. (منتهی الارب ). کسی که از شدت خشم پاسخ شخص را ندهد. (از اقرب الموارد). || بیماری که اندک سستی و ناتوانی در وی باشد. || خوابیده ٔ ناتمام خفته . || به شک در کاری شونده ، و مردد درآمیخته رای که وجه آن را درنیابد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیر که هنوز تیره نشده بود. (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.