مردوع . [ م َ ] (ع ص ) آن که بروی اثری از بوی خوش باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نعت است از ردع . رجوع به ردع شود. || ثوب مردوع ؛ جامه ٔ رنگ داده به زعفران . (منتهی الارب ). || بیمار بازگردان شده . (منتهی الارب ). آن بیمار که نکسی در مرضش پدید آمده باشد. (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). || بازداشته و رد کرده و بازایستاده از چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَدع شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.