مرتهس .[ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) رودبار پر شده . (ناظم الاطباء). ممتلی از آب . (از متن اللغة). || اسب که سم پایش در دست آید . (مهذب الاسماء). سم ستوران که بریکدیگر زنند در رفتن . (آنندراج ). || گروه انبوهی کرده . (ناظم الاطباء). قوم ازدحام کننده . (از متن اللغة). نعت است از ارتهاس . رجوع به ارتهاس و ارتهاش در تمام معانی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.