مراءة. [ م َ ءَ ] (ع اِ) زن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). تأنیث مرء است و جمع آن بر غیر لفظ اصلی می شود: نساء. (از متن اللغة). || (اِخ ) گاه در تاریخ از مراءة مراد کلئوپاترا است . رجوع به اسرائیل اسقف شود. (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) گوارائی طعام . (منتهی الارب ). اسم است از مری َٔ الطعام . (از اقرب الموارد). || طعام بین المرأة؛ طعام خوشگوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) گرگ ماده . || منظر. دیدار. || (ص ) نیک لایق . نیک سزاوار. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.