مذکار. [ م ِ ] (ع ص ) آن زن که همه بچه ٔ نر زاید. (مهذب الاسماء). نرزاینده . (دستورالاخوان ). زن که همه پسر زاید و عادتش پسر زادن باشد. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). و کذلک الرجل . (از اقرب الموارد). مرد و زنی که همیشه از او پسر حاصل شود. (فرهنگ خطی ). مقابل مئناث . (یادداشت مؤلف ). ج ، مذاکیر. (مهذب الاسماء). || زمینی که گیاه درشت و غلیظ و خشن رویاند یا در آن گیاه نروید و معنی نخستین غالب است . (از متن اللغة): ارض مذکار؛ تنبت ذکورالبقل . (اقرب الموارد). || فلات مذکار؛ دشت هولناک که در آن جز مردان دلاور نروند. (منتهی الارب ). فلات هولناکی که آن را جز مردان نتوانند پیمود. گفته اند: و انفض الارض انها مذکار. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.