مذح . [ م َ ذَ ] (ع اِ) انگبین گل انار دشتی . (منتهی الارب ). عسل جلنارالمظ الرمان البری . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به مذخ شود. || (اِمص ) اصطکاک و بهم سودگی دو ران در رفتن وکفتگی ما بین دو ران و دو سرین از سائیده شدن بهم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). احتراق بین رفغین و ألیتین . حکة و ساییدگی در ران ها. (از متن اللغة). || شقاق خایه از سودن به چیزی . (ناظم الاطباء). || (مص ) بهم سودن دو ران در رفتن . (منتهی الارب ). اصطکاک و بهم ساییده شدن رانها و گفته اند احتراق و سوختن ما بین رفغین یا مابین الیتین . (از اقرب الموارد). کفته گردیدن مابین دو ران و دو سرین . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و بیشتر در مورد افراد فربه اتفاق می افتد. (از متن اللغة). || شکافته گردیدن خایه به سودن به چیزی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || بدبوی و گنده گردیدن . (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.