مدمج . [ م ُ م َ ] (ع ص ) تیر قمار ناتراشیده و پیکان نانهاده . (منتهی الارب ). قدح من قداح المیسر؛ قسمی تیر قمار. (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || مسلک هموار. (منتهی الارب ). راه هموار. (ناظم الاطباء). || نوعی از خط عربی . (ابن ندیم از یادداشت مؤلف ). || ریسمان نیک تابیده . (از متن اللغة). نعت مفعولی است از ادماج .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.