مدرجة. [م َ رَ ج َ ] (ع اِ) راه و جای رفتن . (دستورالاخوان ). جای رفتن و گذشتن . (منتهی الارب ). مَدرَج . دَرَج . مذهب . مسلک . (متن اللغة). || جای بالا رفتن . (ناظم الاطباء). راه های دشوارگذر کوهستانی . الثنیة الغلیظة بین الجبال . ج ، مدارج . (متن اللغة). رجوع به معنی قبلی و بعدی شود. || وسیله و روشی که برای ترقی شخص به کار رود. ج ، مدارج . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) ارض مدرجة؛ زمینی بسیاردراج . (مهذب الاسماء). زمین دراجناک . (منتهی الارب ). که در آن دراج فراوان باشد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.