مدبور. [ م َ ] (ع ص ) مجروح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زخمی شده . رجوع به دبور شود. || گوسپند که پشتش قرحه و جراحت باشد. دَبِر. اَدْبَر. (از متن اللغة). زخم شده و ریش شده در پشت . (ناظم الاطباء). رجوع به دَبَر شود. || کثیرالمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مرد بسیارمال . (آنندراج ). توانگر. مالدار. (ناظم الاطباء). || که گرفتار باد دبور شده است . (از متن اللغة). گرفتار باد دبور. (ناظم الاطباء). رجوع به دبور شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.