مخیل . [ م ُ ] (ع ص ) ابر که آماده ٔ باریدن شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ابری که آن را بارنده پندارند. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل و مخیلة شود. || (از «خ ول ») سزاوار خیر و نیکوئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). سزاوارو شایسته . یقال : فلان مخیل للخیر؛ فلان سزاوار خیر و نیکوئی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به مَخیلَة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.