مخیط. [ م َ ] (ع اِ) گذرگاه و مسلک . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جای غیژیدن مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) جامه ٔ دوخته شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوخته شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (مص ) در شاهد زیر ظاهراً به صیغه ٔ مصدر میمی و به معنی دوختن آمده است :
قلب اعیان است و اکسیرمحیط
ایتلاف خرقه ٔ تن بی مخیط.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.