مخن . [ م َ ] (ع مص ) گائیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گائیدن زن . (ناظم الاطباء). || کشیدن دلو از چاه . (تاج المصادر بیهقی ). کشیدن از چاه و بیرون آوردن خاک آن را. (منتهی الارب ). آب کشیدن از چاه و بیرون آوردن خاک آن را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || پوست برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پوست برکندن از چوب و جز آن . (از ناظم الاطباء). || (ص )مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرد دراز. (مهذب الاسماء). || آن که قامتش مایل به کوتاهی و در وی خفت و سبکی باشد. از لغات اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مخنة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.